-
مهربان ترین آقای دنیا
چهارشنبه 25 اردیبهشت 1387 08:34
سلام به همگی من امروز خیلی هیجان زدم می دونید چرا چون داریم آماده می شیم تا بریم به یه سفر . سفری که اولین سفر زندگی منه می خوام برم به زیارت مهربان ترین آقای دنیا همونی که از راه دور اومده تا سنگ صبور ما ایرانی ها باشه . بله دیگه فردا قراره با مامانی و بابائی بریم سفر مشهد و من هم از این اتفاق خیلی خوشحالم . می خوام...
-
از خواهر عیسی چه خبر؟
دوشنبه 23 اردیبهشت 1387 10:47
طبق اطلاع واصله تا کنون هیچ خبری از نامبرده در دسترس نیست جز تعدادی لباس آن هم توسط مامانی تهیه گردیده است هم اکنون نظر شما را به تصاویر تعدادی از این موارد جلب می کنیم.
-
به این می گن کالاسکه
یکشنبه 22 اردیبهشت 1387 09:26
سلام دوستای مهربونم می خواستم بهتون بگم اینکه مامانی آدم دوستش داشته باشه خیلی کیف می ده ها . مامانی من که خیلی برام زحمت می کشه همه کارها رو خودش به تنهایی داره انجام می ده و خسته هم نمی شه . نمی دونید چقدر تلاش می کنه که به من خوش بگذره . رفته گشته و گشته یک کالاسکه خیلی خوشگل برام پیدا کرده که هم کرییر می شه هم ساک...
-
منم خوش تیپ خوش تیپ ها
شنبه 21 اردیبهشت 1387 16:00
سلام به همه دوستهای مهربونم می خواستم عکسهای لباسهایی که مامانی برام پسندیده شما هم ببینید . حتما برام نظر بذارید .
-
حالا دیگه اتاقم آماده شده
شنبه 21 اردیبهشت 1387 14:22
روز ۵ شنبه سرویس چوب اتاقم رو از نی نی سالن آوردن و حالا دیگه اتاقم آماده شده و همه منتظر اودن من هستند . می خواستم شما رو هم تو شادیشون شریک کنم برای همین هم عکسهای آونا رو براتون گذاشتم . این تخت منه به نظرم خیلی خوشگله اینم از سرویس خوابم اینا اسباب بازی های توی ویترینم هستن.
-
عیسی می آید
چهارشنبه 18 اردیبهشت 1387 14:53
بابائی دیروز روی دکه یه روزنامه فروشی یه پوستر از یه فیلم رو دید که براش خیلی جالب بود . حالا می خواهد اون رو برای شما هم بذاره نظر شما چیه؟ عیسی می آید کارگردان: علی ژکان فیلمنامه: علی ژکان، شهریار مندنی پور مدیر فیلمبرداری: فرزین خسروشاهی تدوین: مهرزاد مینویی موسیقی: حمیدرضا دیبازر چهره پردازی: محمد قومی بازیگران:...
-
بهترین شناگر
سهشنبه 17 اردیبهشت 1387 09:16
سلام یه چند روزی که نتونستم براتون یادداشت بذارم اونم فکر کنم اثر چشم خاله تیستو تو پست های قبل می تونید نظرشو داشته باشید . اما جاتون خالی پریشب یه خودی برای بابائی نشون دادم زیر دستش یه تکونی خوردم . نمی دونید دلش چه غشی رفت . چشماشم برق می زد . یعنی شما فکر می کنید من که بیام اون از خوشحالی چه شکلی میشه ؟ اما بریم...
-
روز معلم مبارک
پنجشنبه 12 اردیبهشت 1387 12:32
امروز روز معلمه ، منم از بابائی می خوام این گل رو از طرف من به همه معلمها به خصوص مامانی ها و بابائی های معلم و مخصوصا عمو محسن عزیزم تقدیم کنه.
-
یک فرشته زمینی
چهارشنبه 11 اردیبهشت 1387 18:03
امروز با فرشته همراه به استقبال یه فرشته زمینی رفتیم . اما ماجرا چی بود امروز تو اداره بابائی یکی از همکاراش رو که جانباز شیمیائی بود و دیروز صبح تو بیمارستان به شهادت رسیده بود، تشییع می کردن . این سومین همکار بابائی تو سه سال گذشته است که به خاطر این عارضه شهید میشه . منم که هنوز کاملا با عالم ماورا رابطم رو قطع...
-
نامه شازده کوچولو به بابائی
چهارشنبه 11 اردیبهشت 1387 12:23
امروز صبح شازده کوچولو ما خبر دار شده بود که یکی از همکارهای بابابزرگش می خواد بره سفر مکه بنابراین یه لیست از لوازمی که لازم داشت رو برای بابائی نوشت تا بابائی اونها رو برای بابابزرگ فکس کنه حالا شما نامه شازده کوچولو مارو ببنید و قضاوت کنید که چقدر با سلیقه و بانمکه : سلام بابایی صبحت بخیر اینم لیست وسایلی که لازم...
-
چرا خدا مامانی رو آفرید.
سهشنبه 10 اردیبهشت 1387 16:05
دیروز که با فرشته همراهم داشتیم تو کوچه باغهای بهشت قدم می زدیم برام خاطره زیر رو تعریف کرد. اون می گفت : وقتی خدا مادران را می آفرید در روز ششم تا دیروقت کار می کرد. فرشتهای اومد و پرسید: چرا اینقدر روی این یکی وقت می گذاری؟ و خدا پاسخ داد : می دونی چه خصوصیاتی در نظر گرفتم تا درستش کنم ؟ باید قابل شستشو باشه ولی...
-
شکفتن عشق
دوشنبه 9 اردیبهشت 1387 09:09
پیش ازآمدن تو آبی آرام اجازه جاری شدن را ندارد شقایق عاشق عید است و منتظر آسمان غمگین است و چشم براه پیش از آمدن تو قلبها بی ستاره و تنها.... غروب بی افق و سپیده دم بی نور.... فاصله ها مبهم و رویاها حقیقتی تلخ... عشق احساسی غریب است وبهار بی مفهوم و پوچ. پیش از تو چشمها در حسرت یک نگاه عاشقانه وچراغ ساحل آسودگی ها در...
-
زایمان طبیعی: مزیتهای یک زایمان طبیعی چیست؟
یکشنبه 8 اردیبهشت 1387 08:29
مامانی دیروز رفته بود پیش خانم دکترش و راجع به اینکه چه جوری من رو به دنیا بیاره صحبت کرده بود تازه نتیجه آزمایش ۲ هفته قبل هم مشخص شده بود و من الحمدالله در سلامت کامل به سر می برم . حالا من برای استفاده بقیه مامانی ها یک مقاله راجع به زایمان طبیعی رو سایتم می ذارم ! نام مقاله : زایمان طبیعی مزیتهای یک زایمان طبیعی...
-
آری بار دیگر خدا لطف خود را به زمینیان یادآور شد.
شنبه 7 اردیبهشت 1387 12:52
و من به همراه فرشته ای مهربان به سوی زمین پله ها را پایین می روم تا دو دل زمینی را شادی دوباره ببخشم و آنها را به لطف خدا هر چه بیشتر امید وار کنم .
-
تقدیم به عزیزانم آنها که مرا یاریگر هستند
سهشنبه 3 اردیبهشت 1387 15:05
کرگدن گفت: نه امکان ندارد , کرگردن ها نمی توانند با کسی دوست بشوند. دم جنبانک گفت: اما پشت تو می خارد. لای چین های پوستت پر از حشره های ریز است. یکی باید پشت تو را بخاراند. یکی باید حشره های تو را بردارد. کرگدن گفت: اما من نمی توانم با کسی دوست بشوم. پوست من خیلی کلفت است . همه به من می گویند : پوست کلفت. دم جنبانک...
-
از کودکان بیاموزیم.
دوشنبه 2 اردیبهشت 1387 16:39
کودک همیشه می تونه سه چیز رو به آدم بزرگ یاد بده : بی دلیل شاد بودن اعلام خواسته های خویش با تمام قوا همیشه مشغول کاری بودن امروز این جمله رو تو یه سایت دیدم . مامانی شاکیه از اینکه چیزی ننوشتم . بابائی کارهای روزمره اش زیاد شده . سرش شلوغه و نمی تونه زیاد سر به وبلاگ بزنه امروز دنبال تهیه بلیط برای سفر مشهد بودم ....
-
منجی خانه
شنبه 31 فروردین 1387 17:04
بله باید به اطلاع دوستان این وبلاگ بگم که دیشب عیسی خان ما یک بار دیگه به پدر و مادر خودش برکت وجودشو رو نشون داد .اما اصل ماجرا دیشب که نه اما ساعت ۴ صبح امروز کامیونی که داشت برای ساختمان همسایه مصالح ساختمانی می آورد با سیم برق کوچه تصادف کرد و باعث تک فاز شدن برق محله شد و همین امر سبب شد که بیشتر وسایل برقی محل...
-
دردهای شیرین
پنجشنبه 29 فروردین 1387 13:06
مامانی دیروز رفته بود آزمایشگاه برای سری آزمایشات سندروم دان تا از وضعیت سلامت عیسی مطمئن تر بشیم و خانم دکتر بتونه همه چیز را خوب چک کنه . ما مانی میگه هر وقت می خوام یک کار اینجوری انجام بده که به عیسی مربوط میشه دلشوره عجیبی میگیره .براش دعا کن عیسی جان.چند روزی هست که دردهای زیادی رو داره تحمل می کنه اما میگه همه...
-
امان از این فروشنده ها
دوشنبه 26 فروردین 1387 17:04
دیروز مامانی و بابائی رفتن که تخت و کمدم رو سفارش بدن .کلی برام کلاس گذاشتن رفتن نی نی سالن روبروی پارک ساعی و یه سرویس سبز خوشگل رو برام سفارش دادن .پرده اتاقم رو هم سر طرح تخت و کمدم انتخاب کردن و سفارش دوختش رو دادن . به نظرم میاد که برام خیلی اهمیت قائلند که این طوری برام وقت و هزینه میذارن .حالا بذار به دنیا بیام...
-
چه خبر از سیسمونی
یکشنبه 25 فروردین 1387 10:11
سلام مامانی و بابائی های عزیز و بقیه دوستهای با محبت آخر هفته پیش بابائی و مامانی رفتن قسمتی از وسایل منو خریدن .بابائی میخواد عکسهای اونارو برام بذاره رو سایت اما هنوز آماده نشده . جمعه که خانواده مامانی اومده بودن منزلمون همه از وسایلام خوششون اومد و از مامان جونم (مادر مامان ) تشکر کردن. می دونید مامانی یه روروک...
-
عیسی به چه معناست؟
جمعه 23 فروردین 1387 06:52
معرب از عبری «یشوع») 1- به معنی نجات دهنده؛ 2- (اَعلام) [حدود 6 پیش از میلاد-30 میلادی] عیسی(ع) فرزند حضرت مریم ملقب به مسیح و از پیغمبران اولوالعزم، پیامبر یهودی نژاد، که دین مسیحیت به او منسوب است. بنابر انجیلها، او در بیت لحم زاده شد، در ناصره بزرگ شد، شاگردانی گرد آورد (12 حواری)، در جلیل به تعلیم مردم پرداخت، به...
-
چرا عیسی؟
پنجشنبه 22 فروردین 1387 13:24
خوب قرار بود که بگم چرا مامانی تصمیم گرفت که اسمم رو عیسی بذاره ؟ وقتیکه تو ماه شهریور مامانی و بابائی به سفر عمره رفته بودن اونجا از خدا می خواهند که فرزندی صالح و سالم به اونها عنایت کند و همون موقع مامانی تفال به قرآن می زنه و بشارت می گیرد به فرزندی پسر و این بود تا حدود ۴ ماه بعد که مامانی شک می کنه که من اومدم...
-
خبر خبر: == من پسر هستم ==
چهارشنبه 21 فروردین 1387 14:07
سلام به همه بابا ها و مامان های مهربونی که از این سایت دیدن می کنن راستش بابائی و مامانی امروز رفتن سونو و متوجه شدن که من پسرم . هر دوشون خیلی ذوق کرده بودن همش برای سلامتی من دعا می کردن شما هم برای من دعا کنید. و اما شما در اینجا می تونید چهره بنده رو مشاهده کنید ( البته از حالا به بعد می تونید من رو عیسی صدا کنید...
-
تقدیر از مامانی
سهشنبه 20 فروردین 1387 15:01
پسرکی از مادرش پرسید: مادر چرا گریه می کنی؟ مادر فرزندش را در آغوش گرفت و گفت: نمی دانم عزیزم، نمی دانم. پسرک نزد پدرش رفت و گفت: بابا، چرا مامان همیشه گریه می کند؟ او چه می خواهد؟ پدرش تنها دلیلی که به ذهنش می رسید، این بود: همه زنها گریه می کنند، بی هیچ دلیلی! پسرک بزرگ شد ولی هنوز از اینکه زنها خیلی راحت به گریه می...
-
شیطنت
سهشنبه 20 فروردین 1387 09:25
بابائی می بینم که خیلی داری مامان رو اذیت می کنی . مگه قول ندادی که بچه خوبی باشی و این همه شیطنت نکنی . دیشب که مامان خیلی عصبی کرده بودی . بنده خدا هم نگران اینه که نکنه برات اتفاقی افتاده باشه هم باید درد رو تحمل کنه . شما هم که هر روز بزرگتر میشی و ما رو به توجه بیشتر به خودت مشغول می کنی . ان شاء الله که سلامت...
-
مرکز توجه
دوشنبه 19 فروردین 1387 18:41
سلام بابائی خوبی سلامتی مثل همه این ایام مرکز همه توجهات خودتی و بحث این ایم هم تهیه سیسمونی شما هست . مامان امروز رفت نینی سالن و برای تو سرویس خواب و بقیه لوازمت رو قیمت گرفت . خیلی از تخت و کمد و بقیه وسایلش تعریف کرد . می گفت که از رنگ خوراکی تو ساخت تخت و کمد استفاده کردن که اگر خدای ناکرده جنابعالی هوس کردی تکه...
-
تغییر قالب
یکشنبه 18 فروردین 1387 17:30
بابائی امروز قالب وبلاگ رو تغییر دادم اینم به خاطر اینه که مامانی سمبل حضور تو در خانه رو یه ماهی قرمز کوچیک در نظر گرفته اول سال ۳ تا ماهی به نشونه خانواده ۳ نفره مون خریدیم اما ۲ تاشون رفتن به دیار باقی اما از همه کوچیکترشون که از همه چابک تر هم بود هنوز زنده است و با حرکتش ......... خوبی ماهی کوچولو ......
-
جنسیت ؟
یکشنبه 18 فروردین 1387 14:38
امروز مامانی قراره که بره کارگزینی نامه بگیره تا بره دفترچه بیمه رو تمدید کنه چون قراره تا بره پیش خانوم دکترش تا معاینه این ماهشو انجام بده، تو کتابی که خریده بودیم نوشته بود که تو هفته شانزدهم پاهات کشیده تر از دستات شده و میتونی پلک بزنی و حرکاتت هم بیشتر میشه، مامانی هایی که اولین بارشون هست مامانی میشن، از...
-
آشنائی
یکشنبه 11 فروردین 1387 09:38
سلام بابائی فردا ساعت ۱۱ صبح دقیقا ۵ سال از آشنائی من و مامانت می گذره . سالهایی که با فراز و نشیب های زیادی گذشت . عزیزم دعا کن که خیر وبرکت همیشه همراه زندگیمون باشه . خدانگهدارت باشه.
-
نگاهی منتظر آمدنت
شنبه 10 فروردین 1387 14:57