شازده کوچولو

اکنون به برکت آمدن توست.که معنای واقعی شکفتن عشق را درک میکنم..

شازده کوچولو

اکنون به برکت آمدن توست.که معنای واقعی شکفتن عشق را درک میکنم..

یه یاد داشت کوچک

خوب بالاخره رفتم محضر و درست سه ماه بعد از اون روز دل انگیز که پدرت اون بلا را سرمون آورد (۲۲ مرداد)و دو ماه و دو هفته بعد از گرفت حکم از دادگاه سند ازدواج را به دفترخونه دادم و به جاش سند طلاق را گرفتم . 

تو این سه ماه پدرت حتی یک بار هم بابت کار وحشتناکی که کرد عذر خواهی نکرد و کوچکترین تلاشی نکرد که زندگیش را برای کنار تو بودن حفظ کنه و تازه هر بار تماس گرفت و کلی اعصاب خوردی برای من درست کرد که چرا زودتر نمیری ثبتش کنی !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! 

کم کم احساس کردم همه کاراش با نقشه بوده و عمداً انقدر من را آزار داده تا من بگم مهرم حلال و جونم آزاد  

الان سه هفته است که نه تو رو دیده و نه حتی تماس گرفته که حالت را بپرسه از یه نظر خوشحالم که دیگه نمیخواد ادای یه پدر را ولو برای ۲ ساعت در بیاره   

تو این سه ماه هیچ کدام از بستگان پدریت ههم حتی عمو محسنت که فکر میکردم از بقیه با معرفت تره و ... هم یه زنگ نزد ببینه تو خوبی سالمی ؟ مشگلی نداریم ؟  

توقع داشتم زنگ بزنه و بگه اگه برادرم نامرد بود و یه همچین زندگی برات درست کرد اگه یه وقت مشگلی داشتی من هستم  

از این فکر خودم خندم میگیره 

دانشا و این کارا  

چقدر خوشحالم که با این کار تو از اونا و این همه خصوصیته بی خاصیتی و بی عاطفگی فاصله میگیری  

روزی که به عقد پدرت درومدم دلم پر از تردید بود و از شدت اضطراب قلبم داشت میومد تو دهنم . 

ولی پنجشنبه حتی یه لحظه هم موقع امضای سند طلاق دلم نلرزید . 

تو این مدت هر چه بیشتر پیش رفتیم بیشتر به درستی کارم ایمان آوردم  

بیشتر مطمئن شدم که اون مرد لیاقت کنار تو بودن را نداره  

فقط خیلی متاستف و شرمنده ام که چنین مرد بی لیاقت و دونی را برای زندگی اتخاب کرده بودم و این اشتباه باعث شد از وجود یه پدر خو بی بهره بشی . 

خدا سایه بابایی را از سرمون کم نکنه  

و امیدوارم خدا از این به بعد هر چی برات میخواد خیر و برکت باشه  

نازنیم دوستت دارم 

پ.ن ۱: در تاریخ ۱/۴/۸۹ بعد از ۷ماه این یادداشت را منتشر میکنم .