شازده کوچولو

اکنون به برکت آمدن توست.که معنای واقعی شکفتن عشق را درک میکنم..

شازده کوچولو

اکنون به برکت آمدن توست.که معنای واقعی شکفتن عشق را درک میکنم..

۸۸/۹/۸

رسیدم خونه تو بغل مامانی خواب بودی در حالیکه کاسه سوپت دست نخورده تو سینی کنار مامانی بود .  

مامانی گفت این دومین بار بوده که برات سوپ را گرم کرده و نخوردی  

از خواب بودنت استفاده کردم و رفتم بخوابم چشمام تازه گرم شده بود که تو بیدار شدی  

مامانی بازم برات سوپ گرم کرد اما نخوردی . 

به هر زحمتی بود تا ۴.۵ خوابت کردم و تا ۶ خوابیدیم . 

عصر کمی مویز با یک عدد بیسگویت جمانه میل نمودی . 

سوپ را هم با کلک روی کابینت گذاشتن بازی با پارچ آب میل نمودی . 

ساعت ۹ یه چرت نیم ساعته زدی بیدار شدی یک کمی بد قلقی کردی اما زود حالت آمد سر جاش . 

یک کمی تو خونه راه رفتیم یک کمی با واکرت راه رفتی . با هم با حلقه هوشت بازی کردیم . خودت سراغش نمیری اما وقتی من بهمش می ریزم تو حلقه ها را میزاری سر جاش سریع هم میری سراغه حلقه آخر و میخوای زود اون را بزاری سر جاش .  

ساعت حدود ۱۲ خوابیدی و شکر خدا خوب خوابیدی  

هیشه عاشقتم  

عاشقتم همیشه 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد