شازده کوچولو

اکنون به برکت آمدن توست.که معنای واقعی شکفتن عشق را درک میکنم..

شازده کوچولو

اکنون به برکت آمدن توست.که معنای واقعی شکفتن عشق را درک میکنم..

روزهای تلخ

سلام دوستای مهربون 

ای بابا فوت پدربزرگ کم همه را به هم ریخته بود این اوضاع جدید هم وضع و بدتر کرده و از قرار حوصله ای برای وبلگ نویسی نمونده . 

البته به قول مامانم من بهتر برای جلوگیری از فیلتر شدنم از زدن حرف سیاسی خود داری کنم .  

و همین جا به هوادارام قول میدم نهایت سعیم را بکنم که پسر خوبی باشم و در آینده مرد بزرگی بشم خیلی بزرگ . تازه میخوام راستگو و امانت دار و باتقوی و خلاصه هر چه خوبان دارند من همه را یکجا داشته باشم و اگه خدا کمک کرد و من همچین آدمی شدم اون موقع میخوام یه رئیس جمهور خوب و مهربون براتون بشم .  

 

 اما این روزها من چه کارایی میکنم : 

- بازی کردن با پرده را که مدت هاست دوست دارم اما هر چی بزرگ تر میشم زورم بیشتر میشه و با آنچنان شدتی پرده را می کشم که مامانم میترسه چوب پرده از جاش کنده بشه . 

 

- من عاشق توپم و مامانمم همش برام توپ میخره و الان یک عالمه توپ دارم و دوست دارم با همشون بازی کنم . 

  

 

 

- من خیلی دلم میخواد وقتی نشستم دستام را بزارم زمین و شروع به حرکت کنم اما میترسم  

  

  

گاهی مامانم کمکم می کنه من را چهار دست و پا می کنه اما هنوز میترسم حرکت کنم .   

 

 

-  من از اسباب بازی هایی که حرکت میکنند میترسم مثلا یه ماشین دارم که بابام میبردش عقب بعد ولش که می کنه ماشینه میاد به سمت من منم فرار می کنم . 

 

-  از اتاقم خیلی خوشم میاد فکر کنم هر چی بزرگ تر بشم اونجا یک عالمه چیز برای بازی دارم .   

وقتی مامان من را میزاره رو تخت تعویضم انقدر دلم میخواد برم سر ویترینم و با اسباب بازیهام بازی کنم .  

 البته مامانم بعضی وقتا اسباب بازی هام را بهم میده اما من چون عادت دارم همه چیز را بلند کنم بزنم زمین گاهی هم بکوبونم تو سرم زود ازم میگیردشون . 

 

- یه بازی جدید هم با مامانم میکنم که خیلی دوست دارم . مامانم من را میشونه رو تخت تعویض بعد خودش میره پایین کمد قایم میشه اونوقت من خم میشم نگاش می کنم مامانمم میگه دالی بعد من قش میکنم از خنده .  

 

- دیگه اینکه حسابی با یلدا دوست شدم و تا میبینمش دلم میخواد نازش کنم و انگشتم بدم بهش بکشه به لثش آخه اونم لثش مثل من خیلی می خاره و من درکش می کنم .   

 

- هر چی بیشتر سی دی بیبی انیشتین را می بینم بیشتر خوشم میاد و حالا کار به جایی رسیده که اگه سیر باشم سی دی را که بزارند غذا میخورم . اگه خوابم بیاد سی دی را که بزارند نمیخوابم . 

 وقتی هم می خواهند از من عکس بندازند اگه نزدیکم باشند دلم میخواد قلمبگی جلوی دوربین را بگیرم تو دستم .  

- تازگی ها خیلی غلت میزنم و تو یک چشم به هم زدن طول تخت را طی میکنم . 

 

 

وقتی هم که داره خوابم میبره خیلی دلم میخواد آخرین غلتهام را بزنم برای همین دو قلوپ شیر میخورم و دو تا غلت میزنم میرم لبه تخت مامانم دوباره دستم را میگره میبره پیش خودش اما من دوباره دوقلوپ که شیر خوردم شروع میکنم و این ماجرا تا خوابیدن من ادامه داره .

برای روز مادرم مامانم برام یه تاب و شورت خرید  .  

 

نظرات 4 + ارسال نظر
pix2pic یکشنبه 31 خرداد 1388 ساعت 11:03 http://pix2pic.blogsky.com

سلام عزیزم تبادل لینک میکنی؟
(بزرگترین گالری عکس pix2pic)من با این نام لینک کن
منتظرمااا>حتما بهم سربزن خوشحال میشم
من روزانه بیش از 200 عکس و پست تو وبلاگم میزارم
برای پیشرفت بهم نیاز داریم مگه نه؟؟!!!

مریم و سعید و سروش یکشنبه 31 خرداد 1388 ساعت 11:07 http://saghf.blogsky.com

سلام آقای احمدی نژاد !

قبل از هر چیز بگویم که هر چه سعی می کنم شما را رئیس جمهور بنامم قلبم راضی نمی شود. چرا که با همه ی وجودم اقبال جامعه را به آقای موسوی درک می کردم و مردمی را می دیدم که تغییر و تحول می خواستند. مردمی که از نان نفت سر سفره ی مردم ، عدالت یابی و تبدیل ایران به ژاپن اسلامی ناامید شده بودند و پی جوی دولت امید بودند. آقای احمدی نژاد محترم! من عاشق موسوی نیستم و دلبسته شما نیز هم ! اما در دولت شما خیلی چیزها مرا می آزرد. من از سوء استفاده هایی که از عقاید مذهبی مردم می شد دلگیرم . این که هر عمل ما را به امام زمان (ع) نسبت می دادند و مخالفین شما را دشمنان ایشان بر می شمردند سخت آزار دهنده بود. آقای احمدی نژاد من وقتی جوان تر بودم با ستاد ائتلاف خط امام و رخبری همکاری می کردم . می دیدم که آقایان نجابت طغا مسعودی نبی زاده فرزندان آقای حائری و .... چگونه باورهای متعصبین مذهبی و بچه حزب الهی را به بازی می گرفتند و به آنها ریشخند می زدند. می دیدم که چگونه از امکانات بسیج دفتر امام جمعه کمیته امداد و جهاد سازندگی برای منافع شخصیشان سوءاستفاده می کردند و متاسفانه دیدم که حضور شما زمینه ساز جولاندهی بی حد و حصر آنها شد! آقای احمدی نژاد در دولت شما بود که مورخ و پژوهشگر بزرگ عبدالله شهبازی مدارک مستندی مبنی بر دست درازی حضراتی که نام بردم به بیت المال در سطح بسیار وسیعی منتشر کرد اما دولت مبارزه با فساد فقط زمانی با فساد برخورد کرد که بهره ی تبلیغاتی داشت. آقای احمدی نژاد می خواهید منکر شوید که به اسم اصل ۴۴ و خصوصی سازی مملکت را به مشتی پاسدار و هم باندی خود بخشیده اید؟؟؟ آیا کسی هست که قضیه لاستیک دنای شیراز کارخانه مخابرات راه دور شرکت شیر پگاه و .... نداند؟؟؟؟؟ سرداران سپاه بر همه ی منابع کشور دست انداخته اند. از شرکتهای تاکسیران و سرویس مدارس گرفته تا پستهای مدیرکلی و فرمانداریها و ... حتی ترکیب کاندیداهای مجلس را هم طوری چیدند که اکثریت مجلس ما هم نظامی شد! بله !‌آقای احمدی نژاد !‌امروز دولت شما با هزینه کردن از اسلام و روحانیت مملکت را بازیچه ی مشتی نظامی کرده است ! امروز ایران تبدیل به قتلگاه آرمانهای مردمسالاری دینی خواهانه شده است. شما سعی کردید به مردم بفهمانید که مردمسالاری و دین با هم همخوانی ندارد!‌درست برعکس آقای خاتمی که چهره ی مترقی و مطلوبی از اسلام ارائه کرد. شما آمدید تا پاده کننده تئوری حکومت اسلامی به جای جمهوری اسلامی باشد و اتفاقا شاگرد بزرگوار آقای مصباح چه خوب در این کار خود موفق بودید !

آقای احمدی نژاد من کاری به نفت بالای یکصد دلار و پتانسیلهای رشد و توسعه کشورم ندارم . من بیزارم از وامهای بلاعوضی که دولت شما جهت بسط حکومت شیعی در عراق و لبنان و سوریه هزینه می کند. منابع کشورم را به کسانی بخشیدید که قاتلان شهیدان سرزمین منند! آقای احمدی نژاد شما با عدم تلاش در جهت یاری فرزندان کشورم جهت تشکیل زندگی یافتن شغل و رفاه و آسایش و آرامش در واقع میل به حذف خود را در آنها رشد دادید . گیرم که در انتخابات توانستید با کمک مسکنهای مقطعی همچون توزیع سیب زمینی ! پرداخت سهام عدالت اندکی مانده به انتهابات و حرکات مردم فریبانه ای چون قرار دادن خود در جبهه ی فقر و کسانی که مردم از آنها دل خوشی ندارند در جبهه ی دارندگی آرای جمعی عدالت جوی و بیزار از فقر را به سوی خود جمع کردید اما با این کار خود بزرگترین ضربه را به نظام زدید . چرا که خودتان می دانید هیچ برنامه ای برای رها کردن آنها از فقر ندارید و با این کار آنها را کاملا از نظامی که به پایش خونها ریخته ایم بیزار خواهید کرد. آقای احمدی نژاد آشنایی داریم که بسیار غنی است . این آشنای ما در طول دوران دولت شما روزبروز بر دارییهای خود افزود و حق هم داشت که مشتاق رای دادن به شما باشد . چون بی برنامگیهای شما زمینه را برای افزایش روزافزون ثروت او مهیا می کرد. ایتفاده از رانت رابطه ریا و ... ابزارهاییست که شما با حضورتان برای امثال ایشان ممکن کردید. در خانه ی این آشنای ما کارگری کار می کند که غرق فقر است و به او هم حق می دهم که به شما رای بدهد .چرا که او شما را منادی عدالت و کم کردن فاصله ی طبقاتی می داند . اما جناب آقای احمدی نژاد !! در آن خانه آشنای ما که فقط یک دختر دارد و هیچ فرزند دیگری ۵ ماشین دارد !! خانه اش نزدیک به هزار متر زیربنا دارد ! در سفره ی نذری اش هزاران دست خوراک درجه یک را بین اغنیا پخش می کند! همه ی دغدغه اش از شوهر ندادن دخترش این است که مبادا به طمع ثروتش به او نزدیک شده باشد و ... اما کارگر خانه شان چون توان خرید شیر خشک نداشته به بچه شیرخواره اش آب نشاسته می داده! پول اجاره خانه ندارد و دائم آواره است! حسرت یک وعده غذای کامل بر دل فرزندانش مانده! هیچ وسیله ی نقلیه ای ندارند ! دختر بزرگش را نمی تواند شوهر دهد چون پول جهیزیه و مخارج دیگر را ندارد و ....! آقای احمدی نژاد عزیز! قطعا رای آشنای پولدار ما با شما خواهد بود چون بهترین تفریحها را در هر گوشه ی دنیا می تواند داشته باشد اما من از دلبستگی آن زن کارگر و اصولا همه ی کارگران فقرا و جنوب شهریها و نیازمندان به شما می هراسم ! چون پرداختن به آرزوها و خواسته های آنها در برنامه شما نیست !‌شما برنامه تان نشر حکومت اسلامی شیعی در بولیوی ونزوولا بحرین سوریه لبنان سومالی سوریه فلسطین و .... هست !‌نه خدمت به فقرای سرزمین من ! بگذریم آقای احمدی نژاد! هر روز حضور شما در این پست به هوای جهانی کردن حکومت اسلامی جمهوری اسلامی را از این کهن بوم و بر دور می کند و من از همین در هراسم ! آقای احمدی نژاد گیرم که چهار سال دیگر رئیس جمهور ماندید آیا فکر می کنید بعد از چهار سال مردمی را که به وسیله بخشنامه و تعطیل کردن ادارات و سازمانها و مدارس به دنبال ماشین خود می دوانید شما را خواهند بخشید؟؟؟؟ از فردای خود بهراسید!

با تشکر - سعید!

سارا مامان سپهر چهارشنبه 3 تیر 1388 ساعت 11:10

سلام عیسی جونم. خوبی خاله جون.
قربونت برم چقدر عکسهات ناز شده عزیزم.
فدات شدم تو خودتو قاطی این ماجراهای سبز و قرمز و آبی نکن. بزرگترها به اندازه کافی قاطی شدن.
با یلدا خانوم خوشگل در چه حالی. مثل اینکه حسابی دوستش داری. آره؟؟؟؟؟؟؟؟ قربونت برم. اینقدر هم انگشت دهن این بنده خدا نکن.

آذین جون دلم واست تنگ شده گلم.
روی ماهت رو می بوسم.
عیسی رو ببوس
دوستتون دارم هوارتااااااااااااااااااااا

..................... شنبه 13 تیر 1388 ساعت 20:55

دیشب این طبع ، بی‌قرار شما
خواست عرض ارادتی بکند
دست کم از دل شکسته ی ‌تان
واژه‌هایم عیادتی بکند
***
چشم بد دور، عمرتان بسیار
کس نبیند ملالتان آقا!
ما نمردیم خون دل بخوری
تخت باشد خیالتان آقا!
***
چیست روباه در برابر شیر؟!
چه نیازی به امر یا گفته؟!
تو فقط ابرویی به هم آور
می‌شود خواب دشمن آشفته
***
هست خاموشی‌ات پر از فریاد
در تو آرامشی است طوفانی
«الذی انزل السکینه» تو را
کرده سرشار از فراوانی
***
واژه‌ها از لبت تراویدند
پرصلابت، پرعاطفه، پرشور
آفریدند در دل مردم
عزت، آمادگی، حماسه، حضور
***
این حماسه همه ز یمن تو بود
گرچه از آن مردمش خواندی
رهبرا! تا ابد ولی محبوب
در دل عاشقان خود ماندی
***
سهم دلدادگان تو سلوی
قسمتِ دشمنان تو سجیل
رهبری نیست در جهان جز تو
که ز امت چنین کند تجلیل
***
نسل سوم چو نسل اول هست
با شعف با شعور با باور
جاری است انقلاب چون کوثر
هان! «فصل لربک وانحر»
***
گرچه در باغ سینه‌ات داری
لطف‌ها، مهرها، محبت‌ها
گفتی اما نمی‌روی چو حسین
تا ابد زیر بار بدعت‌ها!
***
ناگهان در نماز جمعه شهر
عطر محراب جمکران گل کرد
بغض تو تا شکست بر لب‌ها
ذکر یا صاحب الزمان (عج) گل کرد
***
جان ایران! چه شد که جانت را
جان ناقابلی گمان کردی؟!
آبروی همه مسلمانان
اشک ما را چرا درآوردی؟!
***
جسم تو کامل است، ناقص نیست
می‌دهد عطر یک بغل گل یاس
دستت اما حکایتی دارد...
رَحِمَ اللهُ عَمِی العباس!

حجت‌الاسلام جواد محمدزمانی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد