دیروز دوباره رفتم برات خرید
خودم موندم چرا انقدر مود خرید گرفته منو هر چی میبینم دلم میخواد بخرم .
البته دیگه از مود خرید اومدم بیرون چون دیگه حتی ۱ ریال هم تو حسابم نمونده .
برات یه جوراب شلواری و یه شلوار مخمل و یه سرهمی و یه دونه از این گلدونا که تو نور گلش این طرف و اون طرف میره خریدم.مبارکت باشه .
برگشتم مامانی میگفت از خواب که پاشدی همه جا رفتی دنبالم گشتی و من را که ندیدی بهونه گرفتی .
اما من که از در آمدم و گلدونت را دادم دستت فکر کنم از دلت درومد حسابی ذوق کردی .
بعد هم جوراب شلواری و شلوارت را پات کردم و بعد از مدت ها چند تا عکس ازت انداختم .
دیشب زودتر از همیشه خوابیدی و ساعت ۱۰ بیهوش شدی و مجبور شم وقتی خوابی پوشکت کنم .
طبق معمول همیشه وقتی زود میخوابی تا صبح دمار من را در میاری دیشب هم ساعت ۲ نشده بود که شروع کردی . تو خواب هی با خودت حرف میزدی گاهی میخندیدی گاهی دعوا میکردی گاهی گریه گاهی مینشستی و یک دفعه خودت را پرت میکردی رو تخت خلاصه که خیلی خوابم میاد .
سلام دوست عزیز وبلاگ بسیار خوبی داری . لطفا یه سری هم به سایت من بزن