صبح قبل از ساعت ۵ شروع به شیر خوردن کردی تا ۶ اما بازم موقعی که من لباس پوشیده بودم تا از خونه بیام بیرون جیغ بنفشی کشیدی و شروع به گریه کردی منم دلم نیومد برم و برگشتم پیشت کنار مامانی نشسته بودی تا من را دیدی خندیدی بعد از اینکه خوابوندمت اومدم بیرون .
گزارش مامانی از ساعتهایی که نبودم این بود که همه چیز روبراه بوده .
رسیدم خونه من را که دیدی شروع کردی به چرخیدن و ذوق کردن بعد هم اومدی پاهام را گرفتی و گفتی اد (با فتحه). بعد از بازی و خوردن موز و شیر ساعت ۴.۵ تا ۶ خوابیدی .
بیدار شدی با پودر نهالین برات عصرونه درست کردم خوردی .
عموحسن و زنمو هم اومدن و حسابی باهات بازی کردن .
بعد هم با هم رفتیم حموم و حسابی آب بازی کردی .
شام خوردی و قبل از خواب موز خوردی. چند تا عکس هم ازت انداختم و بعد هم برای خواب آمادت کردم و قبل از اینکه عقربه های ساعت روی ۱۲ بیاد به خواب رفتی .
اما شب را خوب نخوابیدی و از ۴ صبح هم عملا نگذاشتی من بخوابم برای همین به شدت خوابم میاد .
خوش به حالت که الان خوابی.
راستی دیروز مدادم کلمه ماما و م (با فتحه) را تکرار میکردی و لبات را جمع میکردی تو چهرت خیلی با مزه میشد .
خوب بخوابی و خوابای خوب بینی