شازده کوچولو

اکنون به برکت آمدن توست.که معنای واقعی شکفتن عشق را درک میکنم..

شازده کوچولو

اکنون به برکت آمدن توست.که معنای واقعی شکفتن عشق را درک میکنم..

۸۸/۸/۲۰

صبح قبل از ساعت ۵ شروع به شیر خوردن کردی تا ۶ اما بازم موقعی که من لباس پوشیده بودم تا از خونه بیام بیرون جیغ بنفشی کشیدی و شروع به گریه کردی منم دلم نیومد برم و برگشتم پیشت کنار مامانی نشسته بودی تا من را دیدی خندیدی بعد از اینکه خوابوندمت اومدم بیرون . 

گزارش مامانی از ساعتهایی که نبودم این بود که همه چیز روبراه بوده . 

رسیدم خونه من را که دیدی شروع کردی به چرخیدن و ذوق کردن بعد هم اومدی پاهام را گرفتی و گفتی اد (با فتحه). بعد از بازی و خوردن موز و شیر ساعت ۴.۵ تا ۶ خوابیدی .  

بیدار شدی با پودر نهالین برات عصرونه درست کردم خوردی .

عموحسن و زنمو هم اومدن و حسابی باهات بازی کردن . 

بعد هم با هم رفتیم حموم و حسابی آب بازی کردی . 

شام خوردی و قبل از خواب موز خوردی. چند تا عکس هم ازت انداختم و بعد هم برای خواب آمادت کردم و قبل از اینکه عقربه های ساعت روی ۱۲ بیاد به خواب رفتی . 

اما شب را خوب نخوابیدی و از ۴ صبح هم عملا نگذاشتی من بخوابم برای همین به شدت خوابم میاد . 

خوش به حالت که الان خوابی. 

راستی دیروز مدادم کلمه ماما و م (با فتحه) را تکرار میکردی و لبات را جمع میکردی تو چهرت خیلی با مزه میشد . 

خوب بخوابی و خوابای خوب بینی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد